سال‌ها «نیمه‌ی پنهان»ش را در کیهان تهران افشا کردند. در برنامه‌ی «هویت» نشان دادند چه موجود خطرناکی است. کتاب‌ها و حتا نامش را در ارشاد لاریجانی و میرسلیم علامت ممنوع زدند و سال‌ها دندان‌قروچه رفتند که دستشان به بدن او نرسیده بود تا به تیرک اعدام ببندند. بعد که بخشی از همین کیهان‌نویسان و مستندسازان و تولیدات فرهنگی-امنیتی جمهوری اسلامی با یک دنده به دنده به برادران تاج‌دارشان پیوستند «نیمه‌ی پنهان»ش را در کیهان لندن افشا کردند. در مغازله با سرشکنجه‌گر بازنشسته در «من‌وتو» سری جدید «هویت» را ساختند و به یاری فوج فوج اینفلوئنسر و اجامر و اراذل و توئیت‌زن اجاره‌ای خواستند کار ناتمام اعلی‌حضرت و ولایت فقیه را تمام کنند که در دوران اعلی‌حضرت نیز او را بر تخت تمشیت بسته بودند و دژخیمان ساواک بدنش را به ضرب کابل دریده بودند. اتحاد مقدس فرقه‌ی شاش و پاسداران تباهی اما بار دیگر نام غلامحسین ساعدی را به میان آورد.

شب گذشته در تهران، خیابان دلگشا، درست همان‌جایی که غلامحسین ساعدی مطبی باز کرده بود که در آن بیماران فقیر را به رایگان درمان می‌کرد، آنجا که اکنون ساختمان را ویران کرده‌اند و تنها دیواری از آن برجا مانده با رد محوی از پله‌ها، یاران ما، تصویر ساعدی را بر دیوار نقش زدند و در محله‌های اطراف عکس و متن کوتاهی در مورد او را پخش کردند. در این متن از جمله نوشته شده است: «این روزها بلندگوهای حامی سلطنت بارها به ما گفته‌اند ساعدی موجود پلیدی است چون در مورد زمان شاه گفته "هر روز در مملکت مهمانی بود" اما این را نمی‌گویند که ساعدی گفته هر روز در این مملکت برای آنها که حکومت را در دست داشتند مهمانی بود در حالی که بسیاری از مردم در فقر و بدبختی زندگی می‌کردند. امروز هم هر روز در مملکت مهمانی است. افطارهای رایگان، ساندیس و کیک راهپیمایی‌های حکومتی، جشن‌ها و پارتی‌های آقازاده‌ها در ویلاهای آنچنانی، خرید سیسمونی از ترکیه، آقازاده‌های ساکن در کشورهای غربی که در رفاه کامل زندگی می‌کنند، دزدها و اختلاس‌گرهایی که هیچکس با آنها کاری ندارد هر روز مهمانی دارند اما بسیاری از مردم محتاج نان و بهداشت و آموزش و مسکن هستند. آن دستگاه احمق‌پروری که می‌خواهد به ما بقبولاند همه در رفاه و مهمانی زندگی می‌کردند همان دستگاهی است که می‌خواهد آنها که گرسنه‌اند به این فکر نکنند که چطور می‌شود کاری کرد که گرسنگی تمام شود. ساعدی نویسنده و پزشک گرسنه‌ها بوده است، نویسنده و پزشک پاپتی‌ها، دهاتی‌ها، فقرا، آنها که صبح تا شب کار می‌کنند اما هیچ‌چیزی ندارند و شکم‌سیرهای دربار در اروپا و آمریکا و شکم‌سیرهای بیت در تهران از او تنفر دارند چون به آنهایی تعلق داشت که می‌خواستند گرسنگی نباشد».

دی ۱۴۰۳

متن کامل:

نام غلامحسین ساعدی را این روزها بارها شنیده‌ایم. در شبکه‌های مجازی بسیاری به او فحش می‌دهند و او را نفرین می‌کنند. یکی هم رفته در پاریس و روی قبر او ادرار کرده و با افتخار فیلم آن را منتشر کرده است. غلامحسین ساعدی ظاهرا «۵۷»ی ملعونی است که باعث شده امروز ما اینقدر بدبخت باشیم. اما آنهایی که غلامحسین ساعدی را فحش می‌دهند چقدر او را می‌شناسند؟ غلامحسین ساعدی واقعا چه کسی بوده است؟

غلامحسین ساعدی نمایشنامه‌نویس و روانشناسی بوده که از نوجوانی تا آخرین دقایق عمر علیه استبداد و دیکتاتوری مبارزه کرده است. او با اینکه می‌توانست مثل خیلی از پزشک‌ها در رفاه زندگی کند اما عمدا در محله‌ای مطب باز کرد که در دسترس مردم فقیر باشد و به عنوان پزشک عمومی نه تنها از بسیاری از آنها حق ویزیت نمی‌گرفت بلکه خیلی اوقات برای آنها دارو هم تهیه می‌کرد. او ده‌ها نمایشنامه و داستان نوشته که در همه‌ی آنها فقر و بی‌عدالتی و ظلم و استبداد را افشا کرده است. به همین دلیل او را در زمان شاه بازداشت کردند، زیر شکنجه کشیدند و مجبورش کردند علیه خودش اعترافات ساختگی کند و در دوران جمهوری اسلامی هم خانه به خانه دنبالش بودند تا او را بکشند.

اما چرا به او فحش می‌دهند؟ چرا نمی‌خواهند کسی کتاب‌های ساعدی را بخواند؟ چرا کیهان جمهوری اسلامی در تهران و کیهان سلطنت‌طلب در لندن به یک اندازه دشمن ساعدی هستند؟ چرا در جمهوری اسلامی و حکومت شاه کتاب‌های ساعدی را سانسور می‌کردند؟ برای اینکه دلیل همه‌ی اینها را بفهمیم کافی است اگر حوصله نداریم کتاب‌های ساعدی را بخوانیم یا این کتاب‌ها را در دسترس نداریم فیلم «دایره مینا» را ببینیم که با یک جستجو در اینترنت پیدا می‌شود. «دایره مینا» به ما نشان می‌دهد پشت آن عکس‌ها و فیلم‌های قشنگی که در تونل زمان «من‌وتو» به ما نشان می‌دهند، اوضاع واقعا چطور بوده است. در عین‌حال دیدن همین فیلم به یاد ما می‌آورد آنها که انقلاب کردند می‌خواستند چنین فقر و فلاکتی از بین برود اما کسانی که بعد از انقلاب حکومت را به دست گرفتند نه تنها آن فقر و فلاکت را از بین نبردند بلکه اوضاع را بدتر هم کردند.

به همین دلیل است که همه‌ی کسانی که از استبداد و بهره‌کشی دفاع می‌کنند، همه‌ی آنهایی که برایشان اهمیتی ندارد مردم فقیر و گرسنه باشند از ساعدی تنفر دارند و می‌خواهند کاری کنند که کسی با ساعدی آشنا نشود. این روزها بلندگوهای حامی سلطنت بارها به ما گفته‌اند ساعدی موجود پلیدی است چون در مورد زمان شاه گفته «هر روز در مملکت مهمانی بود» اما این را نمی‌گویند که ساعدی گفته هر روز در این مملکت برای آنها که حکومت را در دست داشتند مهمانی بود در حالی که بسیاری از مردم در فقر و بدبختی زندگی می‌کردند. امروز هم هر روز در مملکت مهمانی است. افطارهای رایگان، ساندیس و کیک راهپیمایی‌های حکومتی، جشن‌ها و پارتی‌های آقازاده‌ها در ویلاهای آنچنانی، خرید سیسمونی از ترکیه، آقازاده‌های ساکن در کشورهای غربی که در رفاه کامل زندگی می‌کنند، دزدها و اختلاس‌گرهایی که هیچکس با آنها کاری ندارد هر روز مهمانی دارند اما بسیاری از مردم محتاج نان و بهداشت و آموزش و مسکن هستند. آن دستگاه احمق‌پروری که می‌خواهد به ما بقبولاند همه در رفاه و مهمانی زندگی می‌کردند همان دستگاهی است که می‌خواهد آنها که گرسنه‌اند به این فکر نکنند که چطور می‌شود کاری کرد که گرسنگی تمام شود. ساعدی نویسنده و پزشک گرسنه‌ها بوده است، نویسنده و پزشک پاپتی‌ها، دهاتی‌ها، فقرا، آنها که صبح تا شب کار می‌کنند اما هیچ‌چیزی ندارند و شکم‌سیرهای دربار در اروپا و آمریکا و شکم‌سیرهای بیت در تهران از او تنفر دارند چون به آنهایی تعلق داشت که می‌خواستند گرسنگی نباشد.