نویسنده: وینای

مقدمه

در تقویم جهانی، ۱۷می به‌عنوان روز مبارزه با هموفوبیا، بای‌فوبیا و ترنس‌فوبیا شناخته می‌شود؛ روزی برای گرامی‌داشت مبارزاتی که میلیون‌ها نفر در سرتاسر جهان برای حق زیستن با کرامت، بدن‌مندی و حق وجود و امیال متفاوت در اینجا و آنجا بر پا داشته‌اند. این روز اما، در عصر حاضر، نه تنها یادآور خشونت آشکار علیه کوئیرها و ترنس‌هاست، بلکه فرصتی است برای بررسی شکل‌های پنهان‌تر و نهادی‌تر خشونت که در قالب سیاست‌های لیبرالی، زبان حقوق بشری و پروژه‌های ناسیونالیستی بازتولید می‌شوند. چنین نگاهی به این روز نشان می‌دهد که مبارزه برای برابری نه تنها در برابر خشونت‌های فیزیکی و آشکار، بلکه در برابر نهادهای ساختاری و گفتمانی که گاهی به نام حقوق بشر و آزادی‌های فردی صورت‌بندی می‌شود، نیز ضرورت دارد.

در دهه‌های اخیر، بسیاری از دولت‌های غربی تصویری از خود ارائه داده‌اند که در آن پذیرش حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی به‌عنوان یکی از نشانه‌های مدرنیته، دموکراسی و پیشرفت فرهنگی تبلیغ می‌شود. پرچم‌های رنگین‌کمانی در سفارت‌خانه‌ها، سیاست‌های به‌ظاهر حامی دگرباشان جنسی و داستان‌هایی از «آزادسازی کوئیرها» از «جهان عقب‌مانده» به بخشی از روایت رسمی این دولت‌ها تبدیل شده است. در نگاه نخست، این تحولات نویدبخش پایان تبعیض و هموفوبیا به نظر می‌رسند؛ اما آیا واقعا با جهانی مواجهیم که برای همه‌ کوئیرها، به‌ویژه کوئیرهای مهاجر، رنگین‌پوست و فرودست، امن‌تر و برابرتر شده است؟ و آیا این پذیرش همگانی است یا گزینشی، مشروط و حتی ابزاری؟

این یادداشت بر آن است تا با بررسی پدیده‌ی‌‌ هموناسیونالیسم، نشان دهد که چگونه پذیرش گزینشی افراد کوئیر در نظم جهانی‌ای سرمایه‌دارانه و نژادپرست نه تنها به معنای پایان هموفوبیا نیست، بلکه آن را در قالبی جدید بازتولید می‌کند. به بیان دیگر، در دل همین سازوکارهایی که مدعی دفاع از حقوق افراد کوئیرند، ساختارهای پیچیده‌ای از تبعیض، حذف و طرد همچنان فعال‌اند؛ ساختارهایی که نه فقط در دولت‌های اقتدارگرا، بلکه در سیاست‌های لیبرالی مهاجرپذیری نیز قابل‌ردیابی‌اند.

پرسش محوری این یادداشت آن است که: چگونه هموفوبیا می‌تواند در دل پروژه‌هایی که ظاهرا کوئیرپسند هستند ادامه یابد؟ و چه رابطه‌ای میان ملی‌گرایی (به‌ویژه از نوع نژادپرستانه و استعمارمحور آن) با پذیرش گزینشی هویت‌های کوئیر وجود دارد؟

در این مسیر، از مفهوم نظری هموناسیونالیسم بهره می‌گیریم که توسط جسبیر ک. پوار(Jasbir Puar)  معرفی شده است؛ مفهومی که نشان می‌دهد چگونه کوئیر بودن در دل نظم نئولیبرال می‌تواند نه فقط به‌عنوان یک هویت ستم‌دیده، بلکه به‌عنوان بخشی از دستگاه قدرت و انقیاد نیز عمل کند.[۱] همچنین با ارجاع به تجربه‌های زیسته‌‌ی کوئیرهای مهاجر، پناهجو و غیرسفید، تلاش می‌کنیم مرزهای گفتمان‌های رسمی درباره‌ی حقوق اقلیت‌های جنسی را به نقد بکشیم.

در نهایت، این یادداشت تلاشی‌ست برای بازپس‌گیری کوئیر بودن از پروژه‌های قدرت و بازاندیشی در معنا و امکان‌های مقاومت کوئیر؛ مقاومتی که نه در «ادغام» بلکه در «برهم‌زدن مرزهای نظم موجود» معنا می‌یابد.

کوئیر: از توهین خیابانی تا ابزاری برای نقد و مقاومت

واژه‌‌ی کوئیر (Queer) تا دهه‌های پایانی قرن بیستم بیش از آنکه واژه‌ای نظری یا سیاسی باشد، توهینی خیابانی و زبانی برای تحقیر[۲] کسانی بود که بیرون از هنجارهای جنسی و جنسیتی قرار می‌گرفتند. اما از دهه‌ی‌ ۱۹۹۰ به بعد، این واژه از دل تجربیات افراد خشونت‌دیده و فرودست، به ابزاری برای نقد، بازاندیشی و مقاومت بدل شد. جنبش‌ها و نظریه‌های کوئیر در این دوره، کوئیر بودن را نه صرفا به‌عنوان یک هویت معین، بلکه به‌عنوان روشی برای زیر سؤال بردن نظام‌های تثبیت‌شده‌ی‌ قدرت از جمله دگرجنس‌گرایی هنجارمند (heteronormativity) ، پدر/مردسالاری، نژادپرستی و سرمایه‌داری به کار گرفتند.

در این چارچوب، کوئیر دیگر صرفا نامی برای افراد لزبین، گی، ترنس یا بای‌سکشوال نبود، بلکه به یک موقعیت انتقادی بدل شد؛ موقعیتی که در آن، حاشیه‌‌ای بودن نه نشانه‌ی‌ ضعف بلکه امکانی برای گسست از نظم سلطه تلقی می‌شود. همان‌طور که جودیت باتلر در آثار خود نشان می‌دهد، جنسیت و گرایش جنسی نه اموری طبیعی، بلکه برساخته‌های اجتماعی‌ـ‌فرهنگی‌ای هستند که از طریق تکرار هنجارها تثبیت می‌شوند و دقیقا به همین دلیل، تزلزل‌پذیر و بازتعریف‌پذیر نیز هستند.[۳]

امکان رهایی‌بخش نظریه‌ی‌‌ کوئیر، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، به‌شدت از سوی نیروهای نئولیبرال، نژادپرست و ناسیونالیست مورد سواستفاده قرار گرفته است. مفهوم کوئیر در بسیاری از نقاط جهان به‌تدریج از بار انتقادی خود تهی شده و به نشانه‌ای از «پیشرفت فرهنگی» و «تساهل تمدنی» بدل شده است؛ نشانه‌ای که اغلب برای سرکوب غیرخودی‌ها، مهاجران، مسلمانان و ملت‌های غیرغربی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این تهی‌سازی نظری و سیاسی، دقیقا همان‌جایی‌ست که باید توقف کرد و پرسید: کوئیر بودن امروز در کجا ایستاده است؟ آیا این واژه هنوز حامل امکان مقاومت است؟ یا به بخشی از ماشین قدرت بدل شده است؟

این پرسش‌ها، ما را به بحث حول هموناسیونالیسم هدایت می‌کنند؛ جایی که کوئیر بودن تنها زمانی پذیرفته می‌شود که با معیارهای ملی‌گرایانه، سفید، نئولیبرال و غرب‌محور هم‌راستا باشد.

هموناسیونالیسم: کوئیر خوب، کوئیر بد

اصطلاح هموناسیونالیسم (Homonationalism) را نخستین‌بار جسبیر پوار در کتابش با عنوان «اجتماعات تروریستی» در سال ۲۰۰۷ وارد ادبیات سیاسی-نظری کرد تا نشان دهد چگونه گفتمان‌های حقوقی ال‌جی‌بی‌تی‌کیوپلاس می‌توانند در خدمت پروژه‌های ملی‌گرایانه، نژادپرستانه و مهاجرستیزانه قرار گیرند. در این گفتمان، «کوییر خوب» کسی‌ست که خود را با ارزش‌های لیبرال، ملی، سکولار و اغلب سفیدپوست تطبیق می‌دهد؛ کسی که یا سکوت پیشه می‌کند یا روایتِ معیار‌ از قربانی بودن را درون چارچوب حقوق بشر جهانی بازتولید می‌کند.[۴]

این کوئیر خوب، به ابزاری برای ساختن چهره‌ای متمدن از دولت‌ها بدل می‌شود: از سیاست‌های پذیرش پناهجویان ال‌جی‌بی‌تی‌کیوپلاس تا به‌کارگیری پرچم رنگین‌کمانی در سفارت‌ها و سازمان‌های دولتی، همگی نشانه‌هایی از هموناسیونالیسم هستند؛ جایی که پذیرش حقوق کوئیر به نشانه‌ی پیشرفت و مدنیت دولت‌ها بدل می‌شود. این سیاست‌ها، در عین‌حال که در ظاهر از کوییرها حمایت می‌کنند، در باطن به تقویت مرزهای فرهنگی، نژادی، و سیاسی میان ما و دیگران می‌انجامند. در این روایت، غرب «حامی حقوق اقلیت‌ها» و شرق، به‌ویژه کشورهای جنوب جهانی، «عقب‌مانده، هم‌جنس‌گراستیز و مستحق اصلاح یا تنبیه» است.

در این چارچوب، «کوئیرهای بد» کسانی‌اند که از نظم موجود سرپیچی می‌کنند: آنان که به‌جای روایت قربانی، به مقاومت و کنشگری سیاسی دگرگون‌ساز روی می‌آورند؛ آنان که به‌جای پذیرش ارزش‌های ملی و لیبرال، بر پیوند میان سرکوب‌های جنسی، نژادی، طبقاتی و استعماری تاکید می‌کنند. کوئیرهای بد، نه تنها مورد پذیرش قرار نمی‌گیرند، بلکه حتی از سوی خود اجتماعات ال‌جی‌بی‌تی‌کیوپلاس جریان اصلی هم طرد می‌شوند؛ زیرا هم‌راستا با تصویر «قابل مصرف» نیستند.

به‌عبارت دیگر، هموناسیونالیسم نه تنها به هموفوبیا و ترنس‌فوبیا پایان نمی‌دهد، بلکه نوع جدیدی از سلسله‌مراتب را درون اجتماعات کوئیر ایجاد می‌کند؛ در این ساختار، مهاجر کوئیر، پناهجوی مسلمان ترنس یا «فعال کوئیر» ضداستعمار به‌عنوان سوژه‌های دردسرساز یا تهدیدآمیز معرفی می‌شوند. این دسته از کوئیرها، چون از معیارهای هم‌خوانی با ملت سرپیچی می‌کنند، همواره در معرض حذف، کنترل یا بازتعریف قرار دارند.

از این‌رو، هموناسیونالیسم صرفا نوعی پذیرش نیست، بلکه شیوه‌ای از مهار و مصرف کوئیر بودن است. این پدیده نشانه‌ی‌ همبستگی نیست، بلکه بر بازتولید خشونت دلالت دارد؛ خشونتی که اکنون در پوشش گفتارهای «حقوق بشری» و «پیشرفت فرهنگی» اعمال می‌شود.

تقاطع خشونت‌ها: کوئیرها در میانه‌‌ی میدان حذف

در خوانشی ساختاری از وضعیت کوئیرها، آنچه برجسته می‌شود نه یک منش واحد برای خشونت، بلکه هم‌پوشانی و تلاقی لایه‌های متنوعی از سلطه است؛ خشونتی مرکب که از هموفوبیای بومی تا هموناسیونالیسم جهانی و از طرد درون‌اجتماعی تا پذیرش مشروط و هنجارساز امتداد می‌یابد. کوئیرها در میانه‌ی‌ این میدان چندسطحی، در موقعیتی تعلیقی قرار دارند؛ جایی که صرفِ «بودن» هم‌زمان با خطر انکار و تهدید به مصادره مواجه است.

در یک‌سو، روایت‌های سلطه‌گر جهانی با معیارسازی از امر کوئیر، تنها فُرم‌هایی خاص، قابل فهم و مصرف‌پذیر از این زیست را به رسمیت می‌شناسند. در سوی دیگر، گفتمان‌های بومی نیز با ارجاع به مفاهیمی چون «ضرورت مقاومت جمعی»، زیست کوئیر را ناسازگار و اخلال‌برانگیز معرفی می‌کنند. در نتیجه، بدن کوئیر در فضایی بینابینی و بی‌جایگاه قرار می‌گیرد: اگر هویت کوئیر را آشکار کنی، متهم به وابستگی یا خیانت به گفتمان‌های مقاومت می‌شوی؛ اگر آن را پنهان کنی، در ساختاری حل می‌شوی که خود در انکار تو سهیم است. این تناقض، همان وضعیت خشونت‌آلودی است که در آن کوئیرها ناگزیرند یا با هنجارهای مسلط هم‌ساز شوند یا در سکوت و حذف باقی بمانند.

در این میان، کوئیر بودن صرفا یک وضعیت جنسیتی یا هویتی نیست، بلکه کنشی سیاسی است علیه تمامی پروژه‌هایی که در پی یک‌دست‌سازی معنا، هویت و رهایی‌اند. کوئیر با خود نه پاسخ، بلکه اخلال می‌آورد. آن‌گونه که سارا احمد در مفهوم «خوشی‌کُشی»(killjoy)  توضیح می‌دهد، کسی که با امتناع از پیروی از خوشی‌های تجویزی و هنجارهای تثبیت‌شده، لحظه‌‌‌ی حقیقت و امکان دگرگونی را رقم می‌زند.[۵] قدرت کوئیر، نه در تطبیق که در همین اخلال و ایستادگی در برابر انقیاد نهفته است.

راه‌حل‌های بدیل: برساختن زبان و حافظه‌های مستقل برای کوئیرها

در این نوشتار، با تمرکز بر هم‌پوشانی دو سازوکار به‌ظاهر متضاد یعنی هموفوبیا/ترنس‌فوبیا از یک‌سو و هموناسیونالیسم از سوی دیگر، نشان داده شد که چگونه زیست کوئیر در تلاقی نیروهای متضاد اما هم‌افزا، به سوژه‌ای محصور در طرد و ابزارسازی بدل می‌شود. در یک‌سو، حذف با انکار وجود و مشروعیت کوئیرها عمل می‌کند؛ و در سوی دیگر، پذیرشی مشروط، تقلیل‌گرایانه و منطبق با معیارهای غرب‌محور، آن‌ها را به سوژه‌هایی مصرف‌پذیر در چارچوب‌های ایدئولوژیک بدل می‌سازد.

این دو منطق سلطه، نه در تقابل، بلکه در هم‌زیستی ایدئولوژیک عمل می‌کنند. همان‌گونه که جسبیر پوار مطرح می‌کند، بهره‌برداری از حقوق کوئیرها در پروژه‌های نژادپرستانه و نظامی‌گرایانه، به بازتولید سازوکارهای سلطه در لباسی نو منجر می‌شود.

در برابر این هم‌پوشانی خشونت‌ها، مبارزه‌ی کوئیرها باید در دو سطح موازی پیش رود:

۱. نقد و گسست از روایت‌های هویت‌محور و قربانی‌ساز که تنها اَشکال خاص و قابل هضم از کوئیر بودن را به رسمیت می‌شناسند؛

۲. مقابله با هموفوبیای ساختاری که کوئیرها را به امری حذف‌پذیر یا تهدیدآمیز تقلیل می‌دهد.

اما مقاومت کوئیر نباید در قالب واکنشی صرف باقی بماند. افق رهایی زمانی گشوده می‌شود که کوئیرها، خود به تولید زبان، حافظه و روایت‌های بدیل دست بزنند؛ روایت‌هایی که نه از جایگاه‌های مرکزی قدرت، بلکه از دل تجربه‌های زیسته، بدن‌های حاشیه‌نشین و خاطره‌های سرکوب‌شده شکل می‌گیرند.

در این چشم‌انداز، روز جهانی مبارزه با هموفوبیا، ترنس‌فوبیا و بای‌فوبیا، نه صرفا لحظه‌ای برای تجلیل از دستاوردهای نابرابر جهانی، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در شیوه‌های پیچیده و چندلایه‌ی استمرار خشونت است؛ خشونتی که در خانه و تبعید، در سیاست و زبان، و در حافظه و فراموشی، به حیات خود ادامه می‌دهد.

زیست کوئیر، کنشی تاب‌آورانه است و زمانی که از دل تنوع زبانی، سرگذشت‌های حاشیه‌ای و خاطره‌های سانسورشده سخن بگوید، می‌تواند نه تنها بر حذف فائق آید، بلکه به نیرویی رهایی‌بخش برای همه‌ی پروژه‌های مبارزه علیه سلطه بدل شود.

بیست و هفت اردیبهشت ۱۴۰۴

هفده می ۲۰۲۵

منابع:

  1. Jasbir K. Puar. (2013), Rethinking Homonationalism
  2. https://www.radiozamaneh.com/364162
  3. Butler, J. (2007). Gender trouble : feminism and the subversion of identity
  4. Jasbir K. Puar. (2007), Terrorist Assemblages: Homonationalism in Queer Times
  5.  Ahmed, S. (2023), The feminist killjoy handbook: the radical potential of getting in the way