یک سند تاریخی

ترجمه: کمیته‌ی کوئیرهای کمونیست

اشاره:

کلکتیو «همجنس‌گرایان چپ» (Gay Left) یک گروه متشکل از مردان همجنس‌گرا و مارکسیست بود، که در دهه‌ی هفتاد میلادی در لندن شروع به فعالیت کرد. این گروه تلاش کرد مبارزه‌ی همجنس‌گرایان را به ستم طبقاتی، جنسی و نژادی گره بزند و بر رابطه‌ی سرمایه‌داری، مردسالاری و سرکوب همجنس‌گرایان تاکید کند. در نظر اعضای «همجنس‌گرایان چپ»، سرمایه‌داری مردسالار با تقسیم کار جنسیتی و تقدیس خانواده‌‌ی هسته‌ای در راستای منافع اقتصادی طبقه‌ی بورژوا، عامل اصلی سرکوب زنان و همجنس‌گرایان و هر چیزی خارج از نُرم‌هایی که خود تعریف کرده، است. در نتیجه نه تنها مبارزه‌ی همجنس‌گرایان با مبارزه‌ی طبقاتی گره خورده، بلکه جدا از آن ممکن نیست.

نشریه‌ی این گروه، که به نام خودشان نامیده می‌شد، از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۰ در ۱۰ شماره منتشر شد. مقالات تحلیلی و تاریخی این نشریه به سیاست‌های سوسیالیستی، جنبش زنان و تاثیر آن بر جنبش همجنس‌گرایان، تاریخ جنسیت و نقد جریانات محافظه‌کار همجنس‌گرایان می‌پرداخت و نقش مهمی در توضیح همجنس‌گرایی در دل سرمایه‌داری و تاثیر قابل‌توجهی بر گروه‌های چپ کوئیر داشت.

ما قصد داریم مقالاتی از این نشریه‌ را به مرور ترجمه و منتشر کنیم تا به میانجی آن مساله‌ی جنسیت را از منظر چپ تحلیل کرده و از آن بیاموزیم. درضمن این مقالات بر نقش چپ در مبارزات کوئیر نور می‌اندازند و آن را از زیر سایه‌‌ی جریان‌هایی که در سرمایه‌داری حل شده‌اند، درمی‌آورند. ما تلاش داریم با ارجاع به جنبش‌ها و مبارزات رهایی‌بخش کلکتیو «همجنس‌گرایان چپ» و گروه‌های مشابه راهی برای امروز و آینده ترسیم کنیم.

خرداد ۱۴۰۴

***

بیانیه‌ی جمعی

این یک مجله‌ی سوسیالیستی است که توسط مردان همجنس‌گرا تهیه و تنظیم شده است. ما در تولید این مجله دو هدف را دنبال می‌کنیم: اول، امیدواریم که در ارائه‌ی تحلیل مارکسیستی از سرکوب همجنس‌گرایان مشارکت داشته ‌باشیم. دوم، می‌خواهیم در جنبش همجنس‌گرایان، درکی از پیوندهای میان مبارزه علیه سرکوب جنسی و مبارزه برای سوسیالیسم ایجاد کنیم.

جنبش همجنس‌گرایان

وجه اشتراک ما، تجربه‌مان از جنبش رهایی همجنس‌گرایان است. همه‌ی ما از مشارکت در این جنبش بهره برده‌ایم؛ به‌ویژه از دو عنصر متحدکننده‌ی آن: یعنی صداقت و گشودگی در هویت همجنس‌گرایانه‌مان (آشکارسازی) و گی‌پراید، که شامل همبستگی و اتحاد است. جنبش همجنس‌گرایان که در اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ شکل گرفت، این ارزش‌های جدید را در مقابل جامعه‌ی دگرجنس‌گرا و همین‌طور خرده‌فرهنگ همجنس‌گرایی که در شکاف‌های آن جامعه پدید آمده بود، مطرح کرد -خرده‌فرهنگی که در واقع به‌عنوان یک گتو بر اساس ارزش‌های دگرجنس‌گرایانه تعریف شده بود. شعار «خارج از پستوها و داخل خیابان‌» تاثیر به‌سزایی در به چالش کشیدن پذیرش افراد همجنسگرا از تعریفی داشت که افراد دگرجنسگرا از آنان داشتند. اما پس از درونی شدن این نگاه‌ها، جنبش انسجام خود را از دست داد.

تأکید بر رویکرد ضدفرهنگ مسلط در ابتدای جنبش، تحول شخصی را به‌عنوان کلید ایجاد تغییر اجتماعی و حذف تبعیض جنسیتی مطرح می‌کرد. این تاکید بر گروه‌های آگاهی‌بخشی، درگ‌های سیاسی (نوعی اجرا و نمایش با رویکردهای سیاسی و جنسیتی مشخص که شکل‌های آلترناتیوی از مساله‌ی جنسیت را به‌عنوان امر سیاسی به دست می‌دهد.م)، زندگی کمونی و کناره‌گیری متمرکز بود. اما ساختارهای قدرت جامعه کاملاً دست‌نخورده باقی ماندند و زندگی اکثریت همجنس‌گرایان نیز تحت‌تأثیر عطر عود، گرایشات معنوی و پخت نان‌ در خانه تغییری نکرد. هیچ درک واقع‌بینانه‌ای از شیوه‌هایی که در آن‌ها تمایلات جنسی برای خدمت به نیازهای جامعه شکل داده می‌شود، وجود نداشت. در نتیجه، جنبش رهایی همجنس‌گرایان دچار تفرقه‌های شدید و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه شد. اما تنها با حسرت نمی‌توان احساس هدفمندی روزهای نخستین رو دوباره بازآفرید، زیرا نوستالژی دشمن پیش‌روی است. تحلیل رادیکال همجنس‌گرایی باید از وضعیت کنونی جنبش آغاز شود، و به همین دلیل ما از عمومی‌ترین جلوه‌ی جنبش همجنس‌گرایان شروع می‌کنیم: مطبوعات.

مطبوعات همجنس‌گرایان

مطبوعات محبوب همجنس‌گرایان، که شامل مجلات، گاهنامه‌ها و روزنامه‌ها می‌شود، در پنج سال گذشته به‌طور چشمگیری افزایش یافته است. درک هدف این مطبوعات تا حدی می‌تواند احساس نیاز ما به یک مجله‌ی جدید را توضیح دهد. مطبوعات همجنس‌گرایان عمدتاً با گسترش خرده‌فرهنگ همجنس‌گرایان -که اغلب شامل مردان همجنس‌گرا بوده- مرتبط و به آن وابسته است. این خرده‌فرهنگ خود دو کارکرد دارد: نخست، و از همه مهم‌تر، به‌عنوان کانونی برای هویت‌یابی همجنس‌گرایان عمل می‌کند، به‌طوری که افراد درون آن می‌توانند حس تعلق به یک جامعه را تجربه کنند. اما در عین‌حال، این جامعه را در چارچوب ارزش‌های سرمایه‌داری شکل می‌دهد و موفقیت آن وابسته به بهره‌برداری از کلیشه‌های موجود درباره‌ی تمایلات جنسی است و سعی دارد این خرده‌فرهنگ را بدون هیچ تلاشی برای به چالش کشیدن نهاد خانواده یا نقش‌های جنسی ضروری برای بقای آن، نهادینه کند.

بخش‌هایی از مطبوعات همجنس‌گرایان صرفاً به‌عنوان ابزاری برای تبادل کالا و خدمات در این بازار عمل کرده‌اند و بخش قابل‌توجهی از فضای خود را به آگهی‌های تماس اختصاص داده‌اند. محبوب‌ترین و موفق‌ترین روزنامه‌ی همجنس‌گرایان تا به امروز «اخبار همجنسگرایان» (Gay News) است که برای اولین‌بار سه سال پیش منتشر شد. تلاش این روزنامه برای ارتقای آگاهی همجنس‌گرایان از طریق تأکید بر حقوق مدنی، اگرچه تا حدی مؤثر بوده، اما حیاتش وابسته و محدود به بازار تجاری همجنس‌گرایان است. نتیجه‌ی این امر آن بوده که در حالی که «اخبار همجنسگرایان» مدافع "حقوق همجنس‌گرایان" به شمار می‌رود، همچنان از به چالش کشیدن کلیشه‌های جنسیتی در تبلیغات و آگهی‌های شخصی خود ناتوان است. این تناقض ظاهری در نهایت به همسو کردن آگاهی در حال رشد همجنس‌گرایان با ارزش‌ها و ساختارهای سرمایه‌داری منجر می‌شود.

در حال حاضر، فعالان همجنس‌گرایی که برای ابراز هویت و تعلق اجتماعی به این خرده‌فرهنگ نیاز دارند، اما ارزش‌های آن و نبود آگاهی سیاسی در آن را مردود می‌شمارند، هیچ رسانه‌ای برای بیان خود ندارند. از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۴، مجله‌ی «همجنسگرایان مارکسیست» (Gay Marxist) تلاشی برای پاسخگویی به این نیاز بود و به‌عنوان بستری برای بحث‌های رادیکال همجنس‌گرایان عمل می‌کرد. با این‌حال، این مجله فاقد سیاست تحریریه‌ای مشخص و شالوده‌ای سیاسی بود. این مجله مقالاتی را نه‌ تنها از سوی مارکسیست‌ها، بلکه از سوی ضدمارکسیست‌ها و حتی افراد ارتجاعی می‌پذیرفت و در نهایت به دلیل نبود هدف و جهت‌گیری مشخص از بین رفت. مجله‌ی ما قصد دارد نیازهای همجنس‌گرایان رادیکال را با ایجاد فضایی برای بحث‌های انتقادی برآورده کند. ما قصد داریم بر اساس یک سیاست جمعی واضح و تعریف‌شده کار کنیم، که این سیاست در مقالات انتخاب‌شده برای انتشار منعکس خواهد شد.

جمع مشترک

ما، به‌عنوان گروهی از مردان همجنس‌گرا، بر این باوریم که تدوین یک نظریه‌ی مارکسیستی درباره‌ی جنسیت ضروری است. ما، به‌عنوان همجنس‌گرایان، هر یک مجبور شده‌ایم بررسی کنیم که چرا جامعه‌ی دگرجنس‌گرا ما را مورد سوءاستفاده، تحقیر و آزار قرار می‌دهد. هر یک از ما به این درک رسیده‌ایم که این سرکوب با نقش خانواده و فرودستی زنان پیوند دارد. ما معتقدیم که این موارد به نوبه‌ی خود با نظام تولید سرمایه‌داری مرتبط هستند. با همکاری یکدیگر، توسعه‌ی درک‌مان از سرمایه‌داری و به اشتراک گذاشتن تجربیات‌مان از عدم تحمل جامعه تلاش خواهیم کرد تا پیوند میان خانواده، سرکوب زنان و همجنس‌گرایان، و ساختار طبقاتی جامعه را ترسیم کنیم.

گروه کنونی، که مدتی است به‌طور منظم تشکیل جلسه می‌دهد، تصمیم گرفته است که حداقل در حال حاضر، برای بررسی صادقانه‌تر نگرش‌های جنسیت‌زده‌ی خود، به‌عنوان یک گروه تماماً متشکل از مردان کار کند.

موضع ما

جنبش زنان نخستین جنبشی بود که ضرورت مقابله با تبعیض جنسیتی را مطرح کرد. تبعیض جنسیتی به معنای تبعیض علیه افراد بر اساس جنسیت یا گرایش جنسی آن‌هاست و انتظارات کلیشه‌ای راجع به این‌که زنان و مردان باید چگونه باشند یا چه نقشی ایفا کنند را شامل می‌شود. مبارزه با تبعیض جنسیتی بخش عمده‌ای از جنبش رهایی همجنس‌گرایان در آغاز شکل‌گیری‌اش بود. این جنبش از تناقضات جامعه‌ای پدید آمد که "انقلاب جنسی" را تبلیغ می‌کرد اما آزادی جنسی را تنها به جوانان، افراد زیبا و دگرجنس‌گرایان محدود می‌ساخت. «جبهه‌ی آزادی‌بخش همجنس‌گرایان» در آغاز اعلام کرد که تبعیض جنسیتی و سرکوب زنان و همجنس‌گرایان چنان در تار و پود جامعه تنیده شده که تنها با یک تحول بنیادین اجتماعی قابل از بین بردن است، اما این بیانیه بیشتر در سطح یک شعار اخلاقی باقی ماند تا یک تحلیل علمی. ما به‌عنوان یک گروه احساس می‌کنیم که به یک تحلیل ماتریالیستی از سرکوب جنسی نیاز داریم و امیدواریم که این مجله بتواند در این مسیر نقش ایفا کند.

برای ما روشن است که تبعیض جنسیتی در نهاد خانواده تولید و بازتولید می‌شود. در جامعه‌ی سرمایه‌داری، خانواده دو کارکرد دارد: اقتصادی و ایدئولوژیک.

نخست، تقابل شدید نقش‌های مردانه/زنانه در خانواده -که در آن مرد نقش مسلط در تولید و زن نقش فرودست در خانه یا در بازار کار ثانویه دارد- نیازهای اقتصادی سرمایه‌داری را تأمین می‌کند. در سیستم تولید خانگی، که حول محور خانواده می‌چرخید، همه‌ی اعضای خانواده در کار تولید مشارکت داشتند. اما این سیستم در اوایل قرن نوزدهم، با رشد تولید کارخانه‌ای که کارگر را از خانه جدا کرد، جای خود را به نظام جدیدی داد.

در این دوره‌ی اولیه‌ی صنعتی شدن، تفاوت نقش‌های میان زنان و مردان شدیدتر شد. مردان به‌عنوان نان‌آوران اصلی خانواده درآمد کسب می‌کردند، درحالی‌که زنان، که مسئولیت مراقبت از کودکان را بر عهده داشتند، اگر هم کار می‌کردند، تنها نیمی از دستمزد مردان را دریافت می‌کردند و به نقش‌های خانه‌داری، مادری و نیروی کار ثانویه محدود می‌شدند. از آنجا که سیستم کارخانه‌ای خانواده‌ها را کاملاً به دستمزدها وابسته کرده بود، کار خانگی زنان -که بدون دستمزد انجام می‌شد- بی‌ارزش تلقی شد. همچنین، پایین‌تر بودن دستمزد زنان جایگاه اقتصادی و اجتماعی فرودست آنان را در برابر مردان تثبیت کرد.

این جایگاه فرودست زنان، نیازهای نظام کارخانه‌ای را برآورده کرد، زیرا زنان نیروی کار ارزانی را تشکیل دادند که در دوران رونق اقتصادی به کار گرفته و در دوران رکود اقتصادی به‌راحتی کنار گذاشته می‌شدند. علاوه بر این، کار خانگی، یعنی پرورش و نگهداری از نیروی کار، بدون آن‌که هزینه‌ای بر سود سرمایه‌داری تحمیل کند، تثبیت شد. بنابراین، چارچوب ایدئولوژیک کنونی درباره‌ی نقش‌های مردانه و زنانه را می‌توان به‌عنوان پیامد مستقیم تقسیم جنسیتی کار در نظام سرمایه‌داری صنعتی در نظر گرفت.

دوم، خانواده نقشی ایدئولوژیک نیز ایفا می‌کند. از یک سو، جایگاه طبقاتی اعضای خانواده را بازتولید کرده (جایگاه طبقاتی زن همواره بر اساس موقعیت شوهرش تعریف می‌شود) و از سوی دیگر، فرودستی اقتصادی، اجتماعی و عاطفی زنان نسبت به مردان را تثبیت می‌کند. خانواده چیزی را که در واقع یک ساختار اجتماعی است، طبیعی جلوه می‌دهد و احساسات را برای خدمت به انتظارات جنسیتیِ اجتماعی‌شده، شکل می‌دهد. در این روند، افراد همجنس‌گرا، ترنس‌جندرها و ترنس‌سکشوال‌ها –یعنی کسانی که با انتظارات اجتماعی مورد نیاز برای تداوم اقتصاد سرمایه‌داری همخوانی ندارند- طرد می‌شوند. صرف‌نظر از شکل‌های ایدئولوژیکی که این طردشدگی به خود می‌گیرد (مانند برچسب "گناه" در ایدئولوژی مذهبی یا "بیماری" در رویکرد پزشکی)، در نهایت، سرکوب همجنس‌گرایان نتیجه‌ی نیازهای سرمایه‌داری از نهاد خانواده است.

راه پیشِ رو

سرکوب جنسی در چارچوب نظام سرمایه‌داری از بین نخواهد رفت، اگرچه پیروزی‌های موضعی ممکن است به دست آید. بنابراین، برای ما به‌عنوان افراد همجنس‌گرا ضروری است که سرکوب خود را به نظام گسترده‌تر استثمار و سرکوبی که سرمایه‌داری ایجاد می‌کند، مرتبط کنیم. اما در عین‌حال، مسئله‌ی جنسیت باید توسط چپ انقلابی، یا دست‌کم آن بخشی از چپ که خود را چنین می‌نامد و به‌طور کلی جنبش کارگری مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از این گروه‌ها هنوز درک نکرده‌اند که تبعیض جنسیتی دارای پایه‌ای مادی است؛ یا بر این باورند که گرایش جنسی امری زیستی و تغییرناپذیر است، در حالی که در واقع محصول تربیت اجتماعی است.

برخی گروه‌های انقلابی استدلال می‌کنند که تبعیض جنسیتی پس از انقلاب از بین خواهد رفت و در حال حاضر وجود آن را می‌پذیرند، اما متوجه نیستند که این وضعیت همجنس‌گرایان و زنان را مجبور می‌کند که در چارچوب نقش‌های جنسیت‌زده باقی بمانند. در نتیجه، ما را از رد کردن ارزش‌هایی که به این نقش‌ها گره خورده‌اند و ذاتاً با سرمایه‌داری درهم تنیده‌اند، بازمی‌دارد.

بخشی از وظیفه‌ی ما در قبال چپ انقلابی، گسترش  گفتمان درباره‌ی جنسیت است که پیش از سال ۱۹۱۴ در آثار [فردریش] انگلس، [الکساندرا] کولونتای و [کلارا] زتکین آغاز شده بود. این وظیفه در جنبش زنان که اصلی‌ترین نیروی بررسی رابطه‌ی بین تبعیض جنسیتی و سرمایه‌داری است، توسعه یافته و ادامه پیدا کرده است.

ما، به‌عنوان همجنس‌گرایان انقلابی، درک می‌کنیم که تنها طبقه‌ی کارگر می‌تواند انقلاب سوسیالیستی را به ثمر برساند. این طبقه قدرت عظیمی دارد، اما رهبری اصلاح‌طلبانه آن را مهار کرده و سرکوب زنان و همجنس‌گرایان در جنبش کارگری تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. از این‌رو، ما از تشکیل گروه‌های همجنس‌گرایان در اتحادیه‌های کارگری و جنبش‌های مستقل کارگری حمایت می‌کنیم. اما رهایی همجنس‌گرایان تنها در چارچوب ایجاد یک جنبش انقلابی که به مبارزه با تبعیض جنسیتی و سرمایه‌داری متعهد باشد، قابل دستیابی است.

ما با یک تحلیل ازپیش‌آماده به چپ انقلابی نزدیک نمی‌شویم، و انتظار ارائه‌ی تحلیلی ازپیش مشخص‌شده را نیز نداریم. از طریق توسعه‌ی نظریه و عمل مارکسیستی به شیوه‌هایی که پیشنهاد کرده‌ایم، می‌توانیم سنت انقلابی را تقویت و غنی کنیم. ما با جولیت میچل در کتاب دارایی زنان موافقیم که: «آگاهی تمامی گروه‌های ستمدیده به شکل‌گیری ایدئولوژی سوسیالیستی کمک می‌کند -و اگر آگاهیِ هر گروه ستمدیده‌ای در این فرایند غایب باشد، سوسیالیسم دچار فقدان خواهد شد».

ما قصد داریم که این مجله به توسعه‌ی تحلیلی گسترده‌تر از سوسیالیسم یاری رساند.

یادداشت تحریریه: در شماره‌ی نخست چپ همجنس‌گرا، تقریباً تمام مقالات توسط اعضای جمع نوشته شده‌اند. ما تلاش کرده‌ایم که سیاست‌های جنسی را از منظر انقلابی بررسی کنیم و امیدواریم که در آینده شاهد بازخوردهایی از سوی جامعه‌ی همجنس‌گرا، به‌ویژه عناصر سوسیالیست آن باشیم.

از یک نظر، احساس می‌کنیم که این شماره به‌طور کامل اهداف ما را برآورده نکرده است. در این شماره، هیچ مقاله‌ای درباره‌ی لزبینیسم یا جنسیت زنان وجود ندارد. ما درک می‌کنیم که سرکوب همجنس‌گرایان به‌طور جدایی‌ناپذیری با سرکوب زنان مرتبط است، اما این شماره‌ی نخست به‌طور اجتناب‌ناپذیری بازتاب‌دهنده‌ی تجربه‌ی شخصی ما به‌عنوان مردان همجنس‌گرا است.

در شماره‌های آینده، مایلیم که زنان، چه به‌عنوان افراد و چه در قالب گروه‌های جمعی، مقالات خود را به این مجله ارسال کنند. تنها از طریق چنین تبادل‌هایی است که می‌توانیم درک بهتری از موقعیت خود، به‌عنوان مردان و زنان همجنس‌گرایی که سوسیالیست هستند، به دست آوریم.

ما از تمام سوسیالیست‌های همجنس‌گرا، زن و مرد، دعوت می‌کنیم که مقالات، نقدها، نامه‌ها، گزارش جلسات و مطالب مطبوعاتی مرتبط را برای ما ارسال کنند. تنها شرطی که به‌عنوان یک جمع بر سر آن توافق کرده‌ایم این است که هیچ مقاله‌ای که مستقیماً سیاست‌های تحریریه‌ی ما را تضعیف کند را منتشر نخواهیم کرد. به این معنا که از انتشار مقالاتی که ضدمارکسیستی، ضدسوسیالیستی، ضدفمینیستی یا ضدهمجنس‌گرا باشند، خودداری خواهیم کرد.