یادداشت‌های روزهای جنگ ۲

گزارشی از تهران

ستون‌‌های دود سیاه و سفید عظیمی از جای جای تهران به چشم می‌خورد. در اکثر شب‌های گذشته، صداهای مهیب انفجار و شلیک پدافند تا طلوع آفتاب ادامه داشت. اما صبح‌ها آرام آغاز می‌شوند.

ستون دود سیاه‌رنگی که از پالایشگاه شهرری برخاسته است، هنوز از کمر آسمان بالا می‌رود. کمبود بنزین و گازوییل، پس از هدف قرار گرفتن پالایشگاه‌ تهران و مخازن نفتی در شهران و انبار نفت مورد انتظار است. به نقل از منابع رسمی، ذخایر استراتژیک بنزین ایران تنها سه روز مصرف کشور را حمایت می‌کند. جدای از تاثیر کمبود بنزین بر کم‌یابی و گرانی کالاها، طبقه‌ی کارگر نیز اتکای شدید و بنیادینی به بنزین دارد. قسمی به دلیل جابجایی‌های روزمره از حاشیه‌‌های شهر به مرکز، و قسمی دیگر نیز به دلیل خیابان‌معیشتان بسیار تهران.

خیابان‌های شهر از روزهای عادی بسیار خلوت‌تر است، اما صف‌های پمپ‌بنزین‌ها هنوز هم طویل هستند. هشدارهای تخلیه‌ی تهران مردم را به وحشت انداخته است. در مترو و در خیابان‌ها مردمِ چمدان‌به‌دستی به چشم می‌خورند که در حال ترک تهران هستند. ماشین برای خروج از تهران کم است. کرایه‌ها نیز از فرط بالا بودن انسان را به خنده‌هایی تلخ وادار می‌کنند. «طبقه» خود را از پس مسائل بیرون می‌کشد و بی‌واسطه آشکار می‌شود. فرار از بمب‌های رژیم اشغال‌گر صهیونیست به اراده نیاز ندارد، پول می‌خواهد. کارگران و مزدبگیران و کارمندان اگر هم بخواهند، زمان زیادی نمی‌توانند از زندگی روزمره و زنجیرهایشان فاصله بگیرند.

یگان‌های ویژه در سرتاسر میادین و معابر اصلی، به سیاق دوران قیام ژینا حضور دارند و از شدت گرما روی سر و صورتشان آب می‌پاشند.

آن‌ها ضمن عرض‌اندام، مشغول بازرسی کامیون‌ها و وانت‌های مسقف، و سایر موارد مشکوک هستند. این بازرسی‌ها چنان مکرر است که برخی کامیون‌های مسقف، پوشش بارشان را بالا کشیده‌اند. برخی نیز در کنار خیابان پارک کرده و یا ماشین را علی‌الحساب رها کرده‌اند. ایست‌های بازرسی بسیج و سپاه نیز شب و روز مشغول‌اند (شب‌ها با شدت بیشتر). رسانه‌های حکومتی اعلام کرده‌اند که تلفن‌های نیروهای امنیتی را سوراخ نکنید و تنها در موارد ضروری تماس بگیرید. چشم‌ها به وضوح یکدیگر را می‌پایند و دولت در جامعه‌ی مدنی پیش‌روی می‌کند. از پلیس قاتل مردم، به مردم پلیسِ مردم. جنگ امری اجتماعی است و دولت در تلاش است که از جامعه‌ی مدنی، و از نهادها و بالقوه‌گی‌هایش سنگر بسازد. هم‌هنگام نیز تلاش می‌کند ضمن به کار بستن این انرژی جدید و اجماع به میانجی دستگاه‌های ایدئولوژیک خود، دستگاه سرکوب را تقویت کند.

بانک‌ها دستورالعمل دارند که کرکره‌های خود را تا نیمه ببندند و برای شرایط اضطراری (به‌طور مشخص شورش یا سرقت) آماده باشند. گشتی‌ها و لباس‌شخصی‌ها نیز با موتور و خودرو مشغول بالا پائین کردن خیابان‌ها هستند. جنگ یگانه کلام میان مردم است. شاید در روزهای اول و دوم جنگ، بخشی از مردم منتظر اتمام کار توسط منجیان کودک‌کُش بودند. اما یکشنبه روز متفاوتی بود. چندین نقطه در تهران (بلوار کشاورز، مهرآباد، نیاوران، چیتگر، حکیمیه و ...) و همچنین حاشیه‌هایی مانند اسلامشهر هدف حمله قرار گرفت. دوگانه‌ی دروغین و بورژواییِ یا جمهوری اسلامی یا اسرائیل به سرعت فرو می‌ریزد و قطره‌های بحران ابتدا بر بام طبقه‌ی کارگر می‌نشیند. اضطراب گرسنگی، بی‌سرپناهی و بی‌کاری در میان کارگران موج می‌زند. اما آن‌چه به‌وفور دیده می‌شود روحیه‌ی مستحکم و آبدیده‌ی پرولتری است. مگر این اولین بحران برای طبقه‌ی کارگر است؟! این طبقه سال‌هاست در انواع بحران‌ها زندگی کرده و اموخته به سرعت خودش را با وجوه جدید بحران هماهنگ کند. این مسئله را حتی در رفتار اجتماعی طبقه هم می‌توان دید. در حالی که در محله‌های پرولتری‌تر شهر زندگی تا حد زیادی جریان دارد و تنها در فواصل انفجارها دچار وقفه‌های کوتاه می‌شود؛ در محله‌های محل زیست طبقه‌ی متوسط حتی سرعت رفت‌وآمد ماشین‌ها متاثر از بحران جنگ چند برابر شده است.

کیسه‌های خرید مردم انبوه‌تر و پر و پیمان‌تر از گذشته است و صف‌های نانوایی‌ها هم طولانی هستند. اینجا هم حال و هوای مرکز شهر و پایین شهر تهران متفاوت است. در پایین شهر مغازه‌ها کالاها را، هرچه که باشد فقط در حد نیاز به مردم می‌فروشند. به‌خصوص کنسرو، برنج، روغن و ماکارونی و سایر کالاهای اساسی را. خودانگیختگی طبقه‌ی کارگر، این چنین وحشتِ ضدانقلابی را مهار می‌کند؛ با اعمال خودانگیخته‌ی نوعی از جیره‌بندی و تقسیم امکانات بدون این‌که فرمانی از بالا برای آن صادر شده باشد.

عجیب است که بسیاری به آسمان نگاه می‌کنند. کمتر پیش آمده که شهر را از این زاویه ببینیم. نه چشم به جلو بلکه چشم به آسمان. و در میان خطوط دود در آسمان و لابه‌لای صدای انفجار، در بحرانی‌ترین روزهای جنگ افق‌هایی روی زمین پدیدار می‌شوند: جلوه‌های بسیاری از همبستگی‌ها و خودانگیختگی‌ها که البته نباید در مورد امکانات بالفعل آنها با روحیه‌ای شاعرانه اغراق کرد اما قطعا می‌توان به امکانات بالقوه‌ی آنها اندیشید.

۲۸ خرداد ۱۴۰۴