یادداشتهای روزهای جنگ ۷
ساعاتی پیش دونالد ترامپ، مانند پدری مقتدر آتشبسی را اعلام کرد که اسرائیل بهطور رسمی و جمهوری اسلامی بهشکل غیررسمی آن را پذیرفتند. این اما به معنای پایان جنگ نیست. پادگان استعماری غرب در منطقه که به اسرائیل موسوم است، از همان ساعت اول با سناریویی تکراری که آن را در مورد لبنان نیز به کار برده بود، ایران را به نقض آتشبس متهم و اعلام کرد به حملاتش ادامه خواهد داد و ایران نیز تهدید کرد در صورت حملهی اسرائیل پاسخ قاطعی خواهد داد. تا اینجا البته به نظر میرسد قضیه به حملهای «نمادین» به راداری در حومهی بابلسر که جمهوری اسلامی نیز پاسخی به آن نخواهد داد، ختم شده است. فارغ از اینکه اتفاقات روز جاری چه باشد اما این وضعیت میتواند آینهی تمامنمای شرایط میان اسرائیل و جمهوری اسلامی در ماهها و چه بسا سالهای بعدی باشد که هر لحظه امکان فرا روییدن به جنگی نظیر روزهای اخیر را خواهد داشت.
چنانکه در فقرهی آتشبس اسرائیل با حزبالله لبنان نیز به عینه شاهدیم در تمام روزهای بعد از آتشبس، اسرائیل هرگز تهاجم به لبنان را متوقف نکرده و حتا در خلال جنگ با ایران نیز، با وجود آنکه حزبالله بارها اعلام کرد که قصد ندارد در دفاع از جمهوری اسلامی عملی انجام دهد، چندین کادر این تشکیلات را در جنوب لبنان ترور کرد. هرچند مسائل با اهمیتی نظیر اینکه در لبنان حزبالله یک تشکیلات سیاسی غیرحاکم و الساعه تحت فشار دولت و ارتش لبنان است و در ایران جمهوری اسلامی حاکمیت را در دست دارد، تفاوتهایی را در جزئیات این وضعیت ایجاد میکند اما به نظر میرسد منطق عام حاکم بر «آتشبس» چیزی فراتر از این نباشد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی نیز اکنون تلاش خواهد کرد جبههی داخلی خودش را بازسازی کند. در همین چند روز اصلاحطلبان حکومتیِ اخراجشده از قلمرو حکمرانی به بوقهای تبلیغاتی رسمی دعوت شدند تا نمادی از آشتی ملی باشند. فضای ملی-میهنی و وطنپرستی و پاینده ایران نیز فرصتی برای جمهوری اسلامی است تا دستکم در میانمدت به مدد این صدای یکپارچه برخی امور داخلی را سامان دهد. هرچند بهطور متناقضنمایی دقیقن همین فضای ملی، در تداوم منطقی خودش به پایگاهی برای نیروهای سلطنتطلب نیز تبدیل خواهد شد، چنانکه در سالهای پیش نیز شده است. مابهازای مادی این «آشتی ملی» را قیس قریشی، تحلیلگر مورد علاقهی چپنماهای محور مقاومتی در جلسهای که «جدال» برای توجیه پاسخ ندادن ایران به حملات نظامی ایالات متحده برگزار کرد، چنین بیان میکند: «امروز حاکمیت مطمئنه دچار فروپاشی داخلی نمیشه، مطمئنه دچار جنگ داخلی نمیشه، به خاطر اینکه امروز مرد میخواد که واقعن یک کسی بیاد تو ایران و بخواد خرابکاری بکنه. جامعه میجَوَدش. باور کنید هشتاد درصد جامعه این نظر رو داره. در صورتی که اگر قبل از این یک کار متهورانه حساب میشد برای جامعه و با آسیبهایی که در چند سال گذشته... به هر حال شکافهایی که بین جامعه و حاکمیت اتفاق افتاده بود، دست حاکمیت خیلی باز نبود». و البته احضار واژهی «خرابکار» و «خرابکاری» از ادبیات ساواک اصلن بیدلیل و بیوجه نیست.
بر اساس اطلاعات موجود از روز آغاز جنگ تا به امروز ۷۰۵ نفر توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند که ما حتا نام بسیاری از آنها را نمیدانیم اما علائمی وجود دارد که باید ما را هوشیار کند. برای نمونه چند روز پیش وزارت اطلاعات خبر از متلاشی شدن «شبکهی سازمانیافتهی اسرائیل در یاسوج» داد. در شرح فعالیتهای این شبکه گفته شد اعضای این شبکه اسلحه تهیه کرده و در شهرهای مختلف کهگیلویه و بویراحمد «تقسیم کار کردهاند». برای چه؟ برای «پخش تراکت، شبنامه، شعارنویسی و...» تا «دست به عملیات خرابکارانه و ایذایی» بزنند. این موارد تناقضآمیز بهویژه وقتی در کنار این قرار بگیرد که اطلاعیه برخی از بازداشتشدگان را کسانی خوانده که «در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نقش لیدری بر عهده داشتهاند»، میتواند نشانههایی از یک سرکوب وسیع به بهانهی شرایط جنگی باشد. به این اضافه کنیم که در میان هفتصد و پنج نفری که بازداشت شدهاند، دستکم نام «حسین میربهاری»، عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و مبارز باسابقهی مدافع کودکان کار را میدانیم که از روز شنبه، ۳۱ خرداد بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده است. این در حالی است که بنا بر مشاهدات رفقای ما در داخل، مدیریت اجتماعی جمهوری اسلامی طی روزهای جنگ تا حد زیادی از کار افتاده بود و حتا در بسیاری از کلانتریهای شهر تهران نیروهای کادر حضور نداشتند و امور را به تعدادی سربازوظیفه سپرده بودند.
علاوه بر این جمهوری اسلامی از «شوک» جنگ برای اجرای وحشیانهتر تمام سطوح سیاستهای نئولیبرالیاش، که بخشن در توافق با نهادهای امپریالیستی بینالمللیای مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی اجرا میشود، استفاده خواهد کرد. چنانکه پیش از این در همین روزها هم تنها دستاورد اعتصاب کامیونداران و رانندگان کامیون، یعنی لغو قیمت گازوئیل مجددن لغو شد. جمهوری اسلامی در سالهای گذشته نشان داده است در مورد هر چیزی که عقبنشینی کند و امتیازی به جامعه بدهد، در حوزهی سیاستهای اقتصادی-طبقاتیاش قدمی عقب نمینشیند و از هر فرصتی برای تداوم قهرآمیز این سیاستها استفاده میکند و چه فرصتی بهتر از «شوک» شرایط جنگی.
بنابراین نیروهای مبارز باید خودشان را برای تداوم مبارزه در چنین وضعیتی آماده کنند: آتشبسی ناپایدار که هر لحظه امکان تبدیل به جنگ را دارد، درندهتر شدن نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با ارجاع مداوم به شرایط جنگی و توطئههای دشمن خارجی، اجرای بیتنازل سیاستهای اقتصادی-طبقاتیای که امکانهای مقاومت طبقهی کارگر، تهیدستان شهری و فرودستان را هرچه بیشتر نابود خواهد کرد و دستافشانی «ملی-میهنی» نیرویی که پایگاه طبقاتی اصلی آن طبقهی متوسطی است که در تمامی تندپیچهای تاریخی اخیر نقش منحط و ارتجاعی خودش را به انحای مختلف ایفا کرده است و اکنون نیز در حال ایفای همین نقش است. روزهای سختی پیش روست که نبرد طبقاتی رهاییبخش و احیای امکانات ازدسترفتهی آن را باید به شیوههایی مخفیانهتر، هوشیارانهتر، تهاجمیتر و سازمانیافتهتر پیش برد.
۳ تیر ۱۴۰۴