یادداشتهای روزهای [پسا]جنگ ۵
گزارشی از زنجان
تنها چند ساعت بعد از آغاز تجاوز نظامی اسرائیل به ایران دار و دستهی «کارگاه تیوی» که بر پیشانی صفحهاش خود را «رسانهی کارگران ایران» معرفی میکند با صدور بیانیهی کوتاهی تحتعنوان «از کارخانه تا خاکریز ما ایستادهایم» نوشت: «ما کارگران ایران دوش به دوش سربازان میهن در خط مقدم ایستادهایم. قامت ما ستونی خواهد بود برای برافراشته ماندن پرچم ایران. هر کارخانهای که روشن است، هر دستگاهی که میچرخد، یعنی قلب ایران هنوز میتپد، یعنی ما هستیم، پای کار، پای دفاع، پای وطن». این بیانیه البته موجب حظ وافر خردهبورژواهایی شد که اینبار فاجعه در نزدیکی خانهی خودشان و بستگانشان در حال رقم خوردن بود و حالا کیف میکردند که «طبقهی کارگر»، یا آنچه ادعا میشد طبقهی کارگر است، هم در کنار آنها برای «دفاع» و «وطن» ایستاده است.
در روزهای بعدی «کارگاه تیوی» به نقل از روابط عمومی «کانون انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاههای گاز استان بوشهر» به ما اطلاع داد که ایشان «خطاب به مدیریت مجتمع گاز پارس جنوبی، ستاد بحران، مقامات منطقهای و شهری، آمادگی کامل خود را برای هرگونه همکاری لازم در راستای انجام وظایف دینی، ملی و انسانی اعلام» کردهاند. از جانب «ما کارگران صنعت نفت، گاز و پتروشیمی» مقداری دستورالعملهای امنیتی صادر کرد؛ البته نه برای حفاظت از امنیت کارگران مبارز بلکه برای حفاظت از امنیت کیان ملی. و درست بعد از اعلام آتشبس در متنی نوشت: «در شرایط بحرانی جنگ، همبستگی و همکاری میان حاکمیت و طبقه کارگر نه تنها یک ضرورت، بلکه نمادی از مقاومت و پایداری ملی بود. این همکاری، که در عمل به ثبات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور منجر شد، نشان داد که درک متقابل و نزدیکی میان این دو میتواند پایههای استواری برای عبور از چالشهای بزرگ باشد.» و مصداقهای این همکاری را از جانب حکومت چنین توضیح داد: «در دوران جنگ، حاکمیت با افزایش نظارت و بازرسیها، اجازه نداد تا دلالان و سودجویان معیشت مردم را به گروگان بگیرند. در حالی که در شرایط عادی، افزایش قیمتها و کمبود کالاهای اساسی نگرانیهای جدی برای مردم به ویژه طبقات مستضعف ایجاد میکرد، در دوره جنگ، حکومت با مدیریت قاطعانه، نه تنها اجازه افزایش قیمت کالاهای اساسی را نداد، بلکه این کالاها به وفور در دسترس قرار گرفتند. پرداخت بهموقع حقوق کارگران در صنایع دولتی، حتی پیش از پایان ماه خرداد، و اقتدار نظامی کشور، دلگرمی و اطمینان خاطر را برای عموم مردم، به ویژه طبقه کارگر، به ارمغان آورد.» بازوی کارگری نظام مقدس البته به روی خودش نیاورد که در طول ایام جنگ صدها کارگر اخراج شدند و در برخی از همان «صنایع دولتی» تعطیلی ایام جنگ کارگران را مرخصیهای استحقاقی آنها حساب کردند. و سرانجام با چند روز تاخیر راهنمایی برای کارگران اخراجی در ایام جنگ منتشر کرد که در نهایت کارگران را به مراجعه به دستگاههای قانونی هدایت میکرد. دغلبازی این رسانه که بنا به ادعای خودش «یک رسانه کارگری و دارای مجوز است که با همت کارگران مجتمع گاز پارس جنوبی و گروهی از خبرنگاران راهاندازی شده» و ماهیت نمایندهی کارگری دستچینشدهاش یعنی علیرضا میرغفاری، پیش از این هم در فقرهی «کارزار افزایش ۷۰درصدی مزد» به اندازهی کافی آشکار بود (و ما پیش از این در یادداشتی با عنوان «کارزار افزایش ۷۰درصدی مزد؛ هیاهوی بسیار برای هیچ» به آن پرداختهایم). اینبار اما اپورتونیستهای نفوذی درون طبقه نشان دادند که حتا در حد تعارفات معمول هم نمیتوانند و نمیخواهند حفظ ظاهر کنند و مثلن از پایگاه همان «منافع ملی» به موج اخراجها اشارهای کنند. مثلن بگویند این موج اخراجها مخل «منافع ملی» است و از حکومت بخواهند برای حفظ «وطن» در مقابل این اخراجها اقدامی کند. آنها به اندازهی کافی شاد بودند که میرغفاری حقوق خودش را حتا پیش از پایان ماه خرداد دریافت کرده و دیگر اهمیتی ندارد که «طبقه» و «کارگر» در چه وضعیتی به سر میبرند. اوضاع اما از این هم وخیمتر بود. در حالی که اوباش «کارگاه تیوی» و همپیمانان چپنمای آنها شعار وحدت طبقاتی حول وطن مشترک سر داده بودند، بخشی از طبقهی کارگر هم بودند که روزانه سر کار حاضر میشدند اما نه چون به ادعای کارگاهچیها «افرادی که با وجود تهدیدات جنگ و درخواست صریح ترامپ و نتانیاهو، در محل کار و خانههای خود باقی ماندند، عمدتاً کارگران بودند» بلکه چون نه تنها امکان دیگری نداشتند بلکه به این دلیل که صاحبان سرمایه چنین تصمیم گرفته بودند. گزارشی که میخوانید روایت چنین کارگرانی که بخشی از طبقهی کارگر کارگاهچیها محسوب نمیشوند.
در روز چهارشنبه، ۲۸ خرداد حوالی ساعت ۵ عصر صدای انفجار مهیبی در سرتاسر شهر زنجان به گوش رسید. بنا به نوشتهی منابع محلی «بلافاصله بعد از انفجار، اینترنت مختل و نهایتا بهطور کامل قطع شد. حتی سایتهای داخلی هم یا در دسترس نبود و یا به سختی و کندی باز میشد». خبر گوش به گوش در شهر پیچید که یک کارخانه در نزدیکی نختایر هدف قرار گرفته است. پنهانکاری غیرقابل فهم جمهوری اسلامی در عدم انتشار اخبار دقیق در مورد این حمله و صدمات یا تلفات احتمالی آن بازار شایعات را در سطح شهر گرم کرده است.
بنا به اطلاعی که ما به دست آوردهایم کارخانهی بمبارانشده یکی از کارخانههای وابسته به شرکت کالسیمین است که در دوازده کیلومتری جادهی قدیم زنجان-تهران و در داخل مجتمع سرب و روی ملی قرار دارد. مجتمع سرب و روی ملی ایران که در بین اهالی به نام «شهرک روی» نیز شناخته میشود، در زمینی به وسعت پانصد هکتار واقع شده که در آن تعداد زیادی کارخانه و کارگاه تولید شمش روی و سرب فعالیت میکند.
از دلایل واقعی بمباران کارخانهی کالسیمین اطلاعی در دست نیست. تنها میتوان در سوابق اخبار این نکات را یافت که این شرکت از سال ۲۰۱۸ در فهرست تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا قرار داشته است. فهرستی در همان زمان بیست شرکت و بانک دیگر، از تراکتورسازی تبریز تا فولاد مبارکهی اصفهان در آن به چشم میخورند. گزارش دیگری در آذرماه سال گذشته و بعد از ترور سیدرضی موسوی، از فرماندهان بلندپایهی سپاه قدس در سوریه منتشر شده که بدون ارائهی مدرکی مستدل مدعی شده است سیدرضی موسوی «در چند نوبت و هر بار میلیاردها تومان از حسینیه اعظم زنجان و برادران احمدیِ نیری برای تأمین هزینههای سپاه قدس دریافت کرده است. برادران احمدی نیری نیز از اعضای سابق سپاه و سهامداران اصلی شرکت سرمایهگذاری امیر هستند. آنها در قالب شرکت کالسیمین سالها بهرهبردار معدن سرب و روی انگوران زنجان بودند». مشکل این است که هیچکدام از این اطلاعات جیمز باندی چیزی جز شایعات غیرقابل تائید نیست.
در مورد صدمات و تلفات بمباران کارخانهی کالسیمین نیز اخبار ضد و نقیض است. برخی از منابع محلی شنیدهاند که «این شرکت به دلیل اینکه شب قبلش هم مورد حمله ناموفق قرار گرفته بود، تعطیل و خالی از نیروی انسانی شده بود» اما منابعی دیگر شنیدهاند که در جریان این بمباران تعدادی از کارگران کارخانه که مشغول کار بودهاند، کشته شدهاند. قدر مسلم این است که برابر اعلام استانداری زنجان، این شهر در جریان جنگ ۱۲روزه ۱۴ بار مورد حملهی موشکی، ۷ بار حملهی پهبادی و ۴ بار حملهی راکتی به ۲۳ نقطهی نظامی و غیرنظامی قرار گرفته که طی آن، باز بنا به ادعای منابع رسمی ۱۶ نفر کشته و ۷۹ نفر زخمی شدهاند. برخی از این کشتهشدگان سرباز وظیفهها یا نیروهای کادر سپاهی بودهاند که در جریان حمله به پادگانهای نظامی کشته شدهاند اما از هویت و محل کشته شدن اغلب کشتهشدگان اطلاعی در دست نیست. همچنین منابع رسمی کلمهای در مورد بمباران کارخانهی کالسیمین نگفتهاند.
مهمتر از همهی اینها اما اینکه بنا به اطلاعاتی که ما به دست آوردهایم، در تمام طول جنگ ۱۲روزه کارگران شاغل در اغلب کارخانهها و کارگاههای شهرک روی نه تنها سر کار حاضر میشدهاند بلکه از جانب مالکان و مدیران کارخانه اخطار دریافت کرده بودهاند که هرگونه غیبت غیرموجه از محل کار بلافاصله به اخراج منتهی خواهد شد. این در شرایطی است که تعداد زیادی از کارخانهداران ساکن زنجان در روزهای جنگ زنجان را ترک کرده و به ویلاها و اقامتگاههایی رفته بودند که در ترکیه خریدهاند. آنها در حالی که در ویلاها و اقامتگاههایشان، کنار استخرها حمام آفتاب میگرفتند، از راه دور مطمئن بودند چرخهی تولید ارزش اضافه حتا برای یک لحظه متوقف نمیشود؛ چون این کارگران هستند که باید در چنین شرایطی به فرمودهی کارگاهچیها از «وطن» دفاع کنند، حتا به ضرب تهدید و اخراج. آنها مجبور بودند در محل کار و خانههای خود باقی بمانند نه چون از بمبها نمیهراسیدند بلکه چون سرمایه حتا در شرایط جنگی نیز یک لحظه کسب سود را متوقف نمیکند و جان کارگران برای هیچکس ارزشی ندارد؛ بهویژه برای آنهایی که به نام کارگران دشمن طبقاتی را به بهانهی بحران در آغوش میکشند.
تیر ۱۴۰۴