در دویست و هفتاد و نهمین فلاخن متنی را می‌خوانیم در همبستگی با اعتصاب زندانیانِ زیر حکم اعدامِ بندهای عمومی قزل‌حصار و در تداوم این اعتصاب عظیم. در این فلاخن به این می‌پردازیم که آیا «اعدام» تنها همان شکلی از اجرای مراسم کشتار است که در زندان‌ها با آن مواجه می‌شویم یا اعدام‌ها و جلادهای دیگری نیز در کار است که حضور و وجود آنها بدیهی انگاشته می‌شود؛ اعدام‌هایی درون مناسبات تولید و بازتولید سرمایه‌دارانه، روابط اجتماعی و شکل‌های تاریخی ویژه‌ی آن به مثابه ساختاری مرگ‌آور. به این‌ترتیب امکان این فراهم می‌شود که این‌بار نه از زاویه‌ی فعالان بی‌طبقه‌ی حقوق بشر، بلکه به میانجی مفهوم «ارزش» در جامعه‌ی سرمایه‌داری روشن کنیم که چه مقوله‌ای تعیین می‌کند چه کسی بمیرد و چه کسی زنده بماند. در دویست و هفتاد و نهمین فلاخن از خشونت نابود‌کننده‌ی سرمایه‌داری می‌خوانیم که به طبقه‌ی کارگر معطوف شده است، از این‌که اعدام و انواع قهر ساختاری و پنهان سرمایه‌داری شکل‌های پدیداری متمایز یک ذات هستند و از این‌که چرا تا جامعه دستخوش دگرگونی بنیادین اقتصادی-اجتماعی نشود اعدام «حق» طبقه‌ی کارگر است. در این فلاخن از ربط «بعید» نئولیبرالیسم به اعدام می‌خوانیم، از این‌که اعدام را در تمامی اشکال پیدا و پنهان آن تنها پرولتاریا می‌تواند برای همیشه متوقف کند و از این‌که گور تمام کارگران را کارگران کنده‌اند، و این کارگران تنها اگر آگاه شوند که دارند مزار خودشان را می‌کنند، بیرون می‌جهند و تبدیل به گوراَفکن می‌شوند.

فلاخن دویست و هفتاد و نه را اینجا بخوانید

آبان ۱۴۰۴ | نسخه‌ی ورد