خاوران آن قطعه خاکی است که باید به آن وفادار ماند و این وفاداری را اعلام کرد. خاوران مکان یاد آرمانخواهی و مقاومت و مبارزه است. نمادی از گورهای بینشان در هر کجای ایران که دزدانه بدنهای مُشَبَک را در آنها جای دادند. نماد گورهای جمعی بسیاری که جبونانه جنازههای کبود را در آن پنهان کردند. نماد گورهای غریب افتادهی آنانی که از خیابانها ربوده و به قتلگاه خانههای امن و دهلیزهای گمنام برده شدند یا در خانهی خودشان کاردآجینشان کردند و خودکشی «شدند» یا کیلومترها دورتر از خیابانهای ایرانی به ضیافت گلوله و کارد آشپزخانه و انفجار نشستند.
هر گرد هم آمدنی که در آن از کشتار و جنایت جمهوری اسلامی سخن رفته باشد، ناگزیر سویههایی از دادخواهی را در خود خواهد داشت. لاجرم به نوک انگشت اشاره جلادان و قاتلان و فرماندهندهگان مرگ را نشانه خواهد رفت. ناگزیر با شکستن خاموشی، پردههای فراموشی را خواهد درید و سدی خواهد شد در برابر تحریف و دستکاری تاریخ، در برابر پنهان کردن دستهای خونآلود. این دادخواهی اما ربطی به دادگاههای بینالمللی و قطعنامههای شدید و ویژهبرنامههای رسانههای بزرگ ندارد، این دادخواهی برای ما بخش تفکیکناپذیری از سیاست مردمی است. آنجایی که مردم، همان بیچهرهگان و حذفشدهگان سیاست رسمی نخبهگان، صورتهایشان را بازپس میگیرند.
برای ما وفاداری به خاوران یعنی وفاداری به مازاد انقلاب ۵۷ که در مقابل جوخهی آتش قرارش دادند، از طنابهای اعدام آویزانش کردند، با جوخههای ترور آخرین ذرات آن را مثله کردند اما سرکوب و وحشت بر جان آن چیره نشد. ما میدانیم در پیکار رهاییبخش باید انقلاب ۵۷ را از نو تسخیر و از آن خودمان کنیم. این است که به خاوران و به انقلابی که خواستند در خاوران مدفونش کنند، وفادار میمانیم. ما همان مردمی هستیم که باز میآییم، با جنازههایمان بر دوش، جنازههایی که صورتها و بدنهایشان تازه و داغ مانده است، آنقدر تازه و داغ که کابوس جلادان باشد.
ریشههای خیابانی _ برلین
این ویدئو را ببینید: