از مجموعهداستان نیزار جراحی
زوبین سی و چهارم داستان کوتاهی است از آبان، از خیابانهای آبان و مردم آبان. در مقدمهی رمان «چه کسی پدرم را کشت» نوشته بودیم: «برای ما انتشار این کتاب [...] به معنای استقبال از و انتظاری توامان است برای ظهور ادوار لویی، طبعن نه در خیابانهای مرفه پایتخت بلکه در حاشیهها و شهرستانها و خیابانهای جنوب شهر. در بهبهان و کنگاور و قهدریجان، در کهریزسنگ و تاکستان و ایذه، در خمینیشهر و ابهر و نورآباد، در الیگودرز و شهریار و ماهشهر، در کازرون و جهرم و شادگان، در بوکان و ورامین و شهرضا، در تمام آن شهرهای فراموششده و ازیادرفتهای که برای ایران حکم "شمال فرانسه" را دارد؛ به همان اندازه انکار شده و به همان اندازه تحقیر شده. گفتار طبقه متوسطیای که به ویژه از دوران اصلاحات به گفتار مسلط و هژمونیک در جامعهی ایران تبدیل شد برای چندین سال فرودستان و حاشیهنشینان را به عنوان پایگاه رای "محافظهکاران" و "اصولگرایان"، به عنوان مردمانی عقبمانده که دغدغهی آزادی ندارند یا آن را به نان میفروشند تحقیر کرد و برچسب زد. در خیزش دیماه و قیام آبان اما همین فرودستان با خشم به خیابان آمدند و در حالی که طبقهی متوسطی که لایههای پایینی آن در دوران اعتدال روز به روز فقیرتر میشد، با شکست افق سیاسی اصلاحطلبانهاش در مغاک ناامیدی فرو میرفت و لایههای بالایی آن خودش را به غارت نظاممند دستگاه حاکم وصل میکرد، راه دیگری گشود. سوژهی رهاییبخش به سیاست بازگشت و اکنون میدانیم که در هر صورت به ادبیات نیز باز خواهد گشت.» اکنون مجموعهداستان نیزار جراحی که داستانهای آن را به مرور در منجنیق خواهید خواند یکی از طلیعههای این بازگشت است، هنوز در ابتدای راه، هنوز کورمال کورمال اما نشانههای ظهور و حضور ادبیات پرولتری است، تنها شکلی از ادبیات که میتواند به دی و آبان وفادار باشد. داستان «توریست انقلابی» در ضمن داستان گسست است اما صدایش را جعل نمیکند، ادای «پرولتاریا» را درنمیآورد، از جایگاه طبقاتی خودش حرف میزند و همین است که با ادبیات جعلی فاصله دارد.