اغتشاش یازدهم. او محو می‌شود. آلیستر هیولت

مرگ صدها نفر در اثر مسمومیت ناشی از آزبست ابعاد جنایت شومی را که در معدن «ویتنوم» در استرالیای غربی اتفاق افتاده بود، آشکار کرد. منطق سرمایه، منطق سود است حتا به قیمت ریه‌های گندیده‌ی کارگران، جلوه‌ی روشنی از بربریت جهان معاصر

اغتشاش دهم. دیسنی‌لند سرِ جاشه. گروه شلوارهای مرده

فاجعه در مقابل چشمانمان اتفاق می‌افتد، اتفاق افتاده است. هیولای ارتجاع، در اشکال گوناگون، دارد جهان را می‌بلعد. عصر اعتلای جهانیِ کابوس است روزگار ما. با این وجود جایی برای نگرانی نیست چرا که «دیسنی‌لند سرِ جاشه»

اغتشاش نهم. بی آنکه نامش را ببرم. ژرژ موستاکی

دریغ و افسوس ما از درگذشت رفیق تراب حق‌شناس نیست بلکه از جای خالی اوست که خالی می‌ماند، از این‌که دستی برای برداشتن این بیرق در کار نیست. بزرگ‌داشتی اگر در کار باشد همین است که این جای خالی را به یاد بیاوریم، نشان بدهیم.

اغتشاش هشتم. باز هم به خيابان‌ها گام خواهم نهاد. پابلو میلانِز

گفت: «سلام شکسته‌گان سال‌های سیاه! تشنه‌گان آزادی!» و این صدا، با زخم گلوله‌هایش در تمامی زمان‌ها طنین انداخت که هی شکسته‌ی سال‌های سیاه روی سیاه بودیم و هنوز تشنه‌ی آزادی. سال دیگری گذشته است

اغتشاش هفتم. مارش روژئاوا

این روزها روژئاوا مرکز ثقل زمین است. هر چیزی از روژئاوا آغاز می‌شود و هر چیزی در روژئاوا تمام می‌شود. جایی که تا همین چندی پیش با نام جعلی «کردستان سوریه» خوانده می‌شد امروز با نام خودش، با نام «روژئاوا»، خوانده می‌شود

اغتشاش ششم. حال ما در غزه خوب است، حال شما چطور؟. خالد الهبر

زندگی درتمام سرزمین تکه پاره‌ی فلسطین جریان دارد. شک نکنید. زندگی با همه‌ی نشانه‌گان معاصرش. با همه‌ی برساخته‌های نظام جهانی سرمایه. با همه‌ی شکاف‌های شمال و جنوب. گسل‌های بین مرکز و حاشیه. با همه‌ی آن عادی‌بودگی خشونت

اغتشاش پنجم. مبارزِ خسته. احمد کایا

ما خستگی‌های بسیاری را دیده‌ییم، خستگی‌های بسیاری را بر گرده‌هایمان کشیده‌ییم. ما بارها دیده‌ییم یارانمان را که کنار راه نشسته‌اند، دستی برای خداحافظی تکان داده‌اند و رفته‌اند، از راه رفته‌اند با خستگی یک تاریخ روی شانه‌هایشان که از پشت خمیده بود

اغتشاش چهارم. میلونگای تیرباران شده. په‌په گررا

ما سوگوارِ خاکی هستیم که بارور نمی‌شود، خشمی که طغیان نمی‌کند، دستی که دستی را نمی‌گیرد، پرچمی که بر زمین می‌ماند. و نام‌ها را به یاد نمی‌آورند، و چشم‌ها را به یاد نمی‌آورند، لبخندها را به یاد نمی‌آورند، یادها را حتا به یاد نمی‌آورند.

اغتشاش سوم. در هر صورت زمین سرخ خواهد بود. ولف بیِرمَن

ما از قهقهه‌ی حاکم حیرت نکردیم؛ از همراهی محکومان، از دست‌افشانی نواده‌های برده‌های همه‌ی تاریخ، از آنها که سنگرها را ترک کردند و به اردوگاه مقابل پیوستند، از هسته‌های متروک مقاومت حیرت کردیم

اغتشاش دوم. پیروزی نزدیک است. گروپ یوروم

ستانبول را نگاه می‌کنیم، ازمیر را، آنکارا و نیفت‌شهیر و قیرشهیر و اسکی‌شهیر را، آنتالیا را نگاه می‌کنیم بدون توریست‌هایش، قلب تجاری استانبول اروپایی را می‌بینیم در تصرف «مردم». وقتی خشمگینی، زیباتر می‌شوی ترکیه!