وقتی میبازیم برنده شدهایم/ خیابان جای خوبی برای سیگار کشیدن است/ آنگونه که جای خوبی برای فریاد کشیدن/ وقتی تفنگ را جلوی آینه میگیری و شلیک میکنی/ تو نخواهی مرد/ اما زندگی بازتاب بیشتری از آینه دارد/ در میان گلولهها و لولهها زندگی اسیر شده
“تیر به گردن آمنه شهبازی خورده است”/ تیر، مثل سیرسیرک مجذوب نور/ مثل سکوت مجذوب شب/ نور مجذوب روزنه/ باران مجذوب گیسو/ بوسهی مجذوب لب/ تیر،/ مثل هیچیک از اینها/ مثل هفت و نیم گرم سرب و یک گرم باروت/ به گردن آمنه شهبازی…
آن شهیدانی که قربانیِ بیعدالتی شدهاند حتی پس از مرگ هم آرام نمیگیرند و در گور هم چشمهایشان را نمیبندند تا روز دادخواهی را نظاره کنند. (نقل به مضمون از افسانهای در آمریکای لاتین)
شعری برای هزار هزار انسانی که در گوشه گوشهی جهان، در کارخانه یا معدن میگریند، سرود میخوانند و درد را به گرده میگیرند تا نانپاره مگر در خواب ببينند. آدمهای شعر البیاتی حالا پا درآوردهاند و راسن به میدان آمدهاند، بیامید و آکنده از خشم
«بچههای اعماق» به خیزش دیماه وفادار میماند. به آنهایی که چهرهای ندارند. به آنهایی که «در شهر بیخیابان میبالند» «بچههای اعماق» آمده است تا در پیکار رهاییبخش فرودستان همراه با آنها باشد، در همان خیابانها و همان محلهها
اسماعیل/ باتومها مسالمتآمیز نمیدانند/ وقتی که گوشت/ شکل خودش را جمع کند/ و هوا/ توی گوشهای از خون رفته/ لانه کند/ جنونهای ادواری با دستهای مکرر/ در گرفتن/ در بریدن/ هوا را پس خواهند زد
شعر: م. کاز/ خواننده: فواد/ سر زن ای قهر قلب سرخ ما/ سر زن ای خشم مشت تودهها/ سر زن ای نور صبح انقلاب/ به سمت شهر و کارخانهها/ به سمت دیروز، سمت ظلم و درد/ به سمت روزی تاریک و سرد/ بکن جهان کهنه زیر و رو/ پیام آزادی ما بگو
اجرا: حسین رنگچی/ شعر: الیاس قنواتی لاری/ ما بَردگانِ زخمیِ مُفتخورانِ فَربهایم/ دَر خانه کارخانهها خمیده زیرِ ضربهایم/ کنون چنین صدای ما توان گرفته است/ ببین که اتحادِ ما جهان گرفته است/ ای دستِ اتحادِ تودههای خونجگر/ شورای کارگران هفتتپه، نیشکر
انفجار درد/ موسیقی و اجرا: حسین رنگچی/ شعر: الیاس قنواتی لاری. زانیارِ دلنوازم/ لقمانِ پاکبازم/ رامینِ سرفرازم/ من جانِ مرده بودم/ یک خشمِ خورده بودم/ از یاد برده بودم/ این مردههای بیدار/ بیدارهای بر دار/ فریاد وا زِ بیداد
درختزادگی منم/ و ای شاپرک/ چون شاپرک تویی/…/ بشاشت حالتِ صبحدم تو باش/ برگ هفتاد من از من/…/ پروانه از پیله زاده است/ آدمی زایانده آهنش/ درخت هم که خودش یک خوشه آدم است/ چون درگرفته آتش و چون پنجههای چنار
هرگونه استفادهی غیرانحصاری از انتشارات «منجنیق»، حتا بدون ذکر منبع، آزاد است