در فلاخن بیست و دوم امید کشتکار از تلویزیون مینویسد و از تقدس آن، تقدسی که با پیشرفت تکنولوژی افزونتر شده است. از جایگاه تلویزیون برای تسخیر ایدئولوژیک جهان بدون درد و خونریزی
در بیست و یکمین فلاخن از چیزهایی مینویسیم که در مورد پناهندگی و پناهنده نمیدانید، از کسانی مینویسیم که در «بهشت موعود» فرود آمدهاند، از «بهشت» مینویسیم
در فلاخن بیستم با تراب حقشناس گفتوگو کردهییم. یکی از اعضای اولیهی سازمان مجاهدین خلق ایران و از مجاهدینی که تغییر ایدئولوژی را پذیرفت و مارکسیست شد و سپس از موسسان سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر بود
در نوزدهمین فلاخن زینت ارحیم از زنانی مینویسد که در هیاهوی جنگ موجود میان بشار اسد و مخالفانش دیده نمیشوند، آنهایی که نه مقاومتشان، نه مبارزهشان و نه حتا شهادتشان بازنمایی نمیشود
در فلاخن هجدهم اوختای حسینی از همدستی ریاست سازمان محیطزیست با طرح تخریب آشوراده مینویسد. از طرحی که بنا دارد محیطِزیست آشوراده، میانکاله و حاشیهی دریا را برای همیشه غیر قابل سکونت کند
در برابر چپِ معتدلِ امیدوار که این روزها صدایش از هر کجایی به گوش میرسد، چپِ دیگری هم در حال شکلگیری است که سلاح زنگار بستهی «یهودستیزی» را از نیام کشیده و دور سر میچرخاند که هلا به گوش باشید! چپ ایرانی یهودستیز بوده و است
در هفدهمین فلاخن نویسنده از فرودستانی مینویسد که به حرکت درآمدهاند. از تجربههای انباشت شده در اعتصابهای کارگری و اعتصاب معلمان و اعتصابهایی که حالا محل تولید ارزش اضافه را هدف گرفتهاند
در فلاخن شانزدهم حمید مافی از قراردادهای اقتصادیای مینویسد که دولت حسن روحانی با سپاه پاسداران بسته است و میلیاردها تومانی که از زمان روی کار آمدن دولت اعتدال به قرارگاههای سپاه پرداخت شده است
در پانزدهمین فلاخن مینا خانلرزاده از برخوردهای روزمره با اقتصاد سیاسی مینویسد، از پوشانده شدن صدای احمد نجاتی مینویسد که در جریان مبارزات خیابانی سال ۸۸ به شهادت رسید و از تداوم آن در بدن سوختهی یونس عساکره
سال جدید را از کجا باید آغاز کنیم؟ از بدن سوختهی یونس عساکره که حتا تلفظ صحیح نامش را بلد نیستیم؟ از بدن سوختهی فرخنده؟ از چشمهای کبود و ستارههای بزرگ؟ از لباسهای شیک در جوارِ کارگرانی که هرگز شیک نبودهاند؟
هرگونه استفادهی غیرانحصاری از انتشارات «منجنیق»، حتا بدون ذکر منبع، آزاد است